سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و انس پسر مالک را نزد طلحه و زبیر به بصره فرستاد تا آنان را حدیثى به یاد آرد که از رسول خدا ( ص ) شنیده بود . انس از رساندن پیام سر برتافت و چون بازگشت گفت : « فراموش کردم . » امام فرمود : ] اگر دروغ میگویى خدایت به سپیدى درخشان گرفتار گرداند که عمامه آن نپوشاند [ یعنى بیمارى برص . از آن پس انس را در چهره برص پدید گردید و کس جز با نقاب او را ندید . ] [نهج البلاغه]
باز هم ....... - ادبی
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
باز هم .......

مهران صبور :: جمعه 86/6/9 ساعت 8:3 عصر

با تمام توان میدوید از بین شاخه های گدم گذشت اما.....

باز هم لبخند میزد.

نوری از شط مروارید عبور کرد.

برق عجیبی بود .

چشمانش هم میدرخشید.

شاید به یاد روزهای آخر افتاده بود.

 


نظر شما چیه؟()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تولد
تنها
مادر
باز هم .......
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
باز هم ....... - ادبی
مهران صبور
Link to Us!

باز هم ....... - ادبی

Hit
مجوع بازدیدها: 6030 بازدید

امروز: 14 بازدید

دیروز: 0 بازدید

Archive


mordad

links
ریحانه خانم
صریقه خانم
صحبای رضوان
استاد راد
استاد راد
رضوان
رضا راد
آقای بردبار

Search



Submit mail